کتاب «علم هرمنوتیک» زمینه ای از اهمیت روزافزون در فلسفه و کلام معاصر – هرمنوتیک ، نظریه درک یا تفسیر – را به خوانندگان ارائه می کند. هرمنوتیک به خصوصیت درک مربوط است ، خصوصا که به تفسیر متون زبانی مربوط می شود.
همه ما می دانیم که سرچشمه این علم در همان تفسیر متون مقدس قرار داردو تلاش برای تاویلی بی انتها …
با این وجود ، این مسئله فراتر از روش شناسی فلسفی و دینی صرف است و نکته حائز اهمیت این کتاب این است که به مقولات فلسفه زبان ، ماهیت درک تاریخی و در نهایت به ریشه های تفسیر در درک وجودی پرداخته است .
پالمر نویسنده کتاب علم هرمنوتیک اصولا مفهوم هرمنوتیک را که توسط هایدگر مطرح شده و توسط “هانس-گئورگ گادامر” به “هرمنوتیک فلسفی” تبدیل شده است را گسترش می دهد. وی با بررسی حدود دوازده تعاریف متناوب از این اصطلاح و با بررسی دقیق مشارکت های فردریش شلایرماخر و ویلهلم دیلتای ، مروری کوتاه در زمینه هرمنوتیک ارائه می دهد. در “مانیفست” که در پایان کتاب آمده است ، پالمر اهمیت بالقوه هرمنوتیک را برای تفسیر ادبی پیشنهاد می کند.
وقتی متن تفسیر به حدود خود فشرده شود ، هرمنوتیک به تجزیه و تحلیل فلسفی آنچه در هر عملی از درک دخیل است تبدیل می شود. در این زمینه ، هرمنوتیک صرفا با رشته های انسان گرایانه ، که در آن درک زبان شناختی و تاریخی بسیار مهم است ، پیوند می خورد.