خدا چه نسبتی با جهان و انسان دارد؟ آیا خدا فاعل اوّل جهان است که پس از ایجاد عالم، نه او را با جهان کاری است و نه جهان را به او نیازی؟ یا آنکه آفریدگار عالم، پیوسته در جهان حضور فاعلی دارد و آفرینش و تدبیر عالم و آدم حقیقتی مستمر است؟ این پرسشی است دشوار که از دیرباز اندیشه متفکران متأله را معطوف خود داشته است. تبیین فعل خدا از چالشهای کلام جدید غرب است. آیا آفریننده جهان، تنها نظارهگری است که از دور جریان تاریخ را مشاهده میکند؟ یا پیوسته در حوادث جهان و حیات انسان حضور دارد؟ اگر چنین است، اشیاء چه نقشی دارند؟ نظم و قانون عالم چیست؟ انسان و اختیار او چه میشود؟ فعل آفرینش، یک رشته مسائل اساسی در حوزه متافیزیک را در میان میکشد که نیازمند تأمل اساسی است.
الهیات قرآن این هنر را داراست که حضور فاعلی مستمر و مطلق خدا در متن همه حوادث عالم را در دل نظام سببی مسببی جهان و نقش اشیا تبیین میکند، تقدیر پیشین و قضای عینی خدا را در متن اختیار انسان جای میدهد، نظام جهان را قانونمند، فعل خدا را توأم با حکمت، آفرینش را غایتمند، و زندگی انسان را معنادار میبیند. نظر به جنس این پژوهش، تلاش شده رویکرد قرآن در آفرینش و تدبیر جهان و انسان در پرتو مبانی عقلی بازنمایی شود.
الهیات قرآن این هنر را داراست که حضور فاعلی مستمر و مطلق خدا در متن همه حوادث عالم را در دل نظام سببی مسببی جهان و نقش اشیا تبیین میکند، تقدیر پیشین و قضای عینی خدا را در متن اختیار انسان جای میدهد، نظام جهان را قانونمند، فعل خدا را توأم با حکمت، آفرینش را غایتمند، و زندگی انسان را معنادار میبیند. نظر به جنس این پژوهش، تلاش شده رویکرد قرآن در آفرینش و تدبیر جهان و انسان در پرتو مبانی عقلی بازنمایی شود.