جماعتی از متدینین به مسیحیت در دوره های مختلف هرکدام بر سر حقانیت تفسیری که از کتاب مقدس و متون دینی داشته اند با یکدیگر و بر همین اساس نیز با غیر، مواجهه کرده اند و به همین دلیل اهمیت سیاسی و تاریخی به دست آورده اند.
بر این اساس باطنی گری را میتوان پیش از هر چیزی یک روش تحقیق در نظر گرفت که نه به دینی (مسیحیت) نه به فرقهای (مانی، والنتین و غیره) و نه به جهتی (شرق ایرانی یا غرب یونانی) قابل انحصار است.
این همان رخداد گونا گونی است که مورخین پرشمار اندیشه دینی ما نظیر جامی و سلمی و غیره نیز برشمرده و در کتابهای خود اشکال مختلف آن را با ذکر ویژگیها و اختلافات شأن دسته بندی کردهاند.
هانس یوناس فیلسوف و مورخ دین آلمانی در این کتاب، باطنی گری پس از مسیح علیه السلام را به صورت یک دین معرفی کرده است که ریشههای تاریخی و جغرافیایی دارد و از همین رو نام آن را religion گذاشته است.
مترجمان به همین سبب نام کیش (و نه دین) را برابر آن گذاشتهاند. این اعتقاد که در تعظیم شعائر الاهی، ضرورتی به رعایت صور خارجی دین نیست و ملاک دین داری، شناخت خداوند و اعتقاد قلبی به او است، اختصاصی به دین مسیح علیه السلام ندارد و گروههای متعددی از این روش پیروی میکردهاند.