تحلیل مسائل بنیادینی همچون ساحت های وجودی انسان، توانایی ها و استعدادهای وجودی وی، حیات پس از مرگ، هدف غایی از آفرینش انسان ها و راه رسیدن آدمی به سعادت حقیقی، از جنبه های گوناگونی اهمیت دارد؛ اولاً از آنجا که موضوع و محور علوم انسانی، انسان است، پاسخ به این مسائل در رسیدن به دیدگاهی جامع در مسائل علوم انسانی ضروری است؛ ثانیاً مفاهیم اخلاقی، همانند «خوب و بد»، «باید و نباید»، «حق و باطل» در نسبت با حقیقت وجودی انسان مطرح می شوند.
بر همین اساس، تعیین ملاکی مشخص برای این امور هنجاری در حوزه های گوناگون فردی و اجتماعی (همانند حقوق، سیاست، اقتصاد، هنر و …) به نوع نگرش به انسان بستگی دارد؛ ثالثاً تبیین و اثبات معارفی همچون ضرورت حیات پس از مرگ و وجود راه سعادت انسان (دین) و ویژگی های این راه، مبتنی بر شناختی صحیح از کمال «انسان» است. امور فوق در کتاب حاضر (انسان شناسی) مورد بررسی می شود.
بر همین اساس، تعیین ملاکی مشخص برای این امور هنجاری در حوزه های گوناگون فردی و اجتماعی (همانند حقوق، سیاست، اقتصاد، هنر و …) به نوع نگرش به انسان بستگی دارد؛ ثالثاً تبیین و اثبات معارفی همچون ضرورت حیات پس از مرگ و وجود راه سعادت انسان (دین) و ویژگی های این راه، مبتنی بر شناختی صحیح از کمال «انسان» است. امور فوق در کتاب حاضر (انسان شناسی) مورد بررسی می شود.